توضیحات: مارکوس به دیدار مادربزرگ سالخورده اش می رود و به مراقب جدیدش، دایموند کیتی، معرفی می شود. وقتی برای ناهار می نشینند، دایموند پشت سر مادربزرگش برای مارکوس نمایشی کوچک می سازد، سینه های او را بیرون آورده و الاغش را به رخ می کشد. مارکوس بشقاب خود را از روی میز می اندازد و دایموند با عجله برای تمیز کردن آشفتگی، چهار دست و پا می خزد. وقتی او بیدمشک آبدار او را در نمایش می بیند، فقط می تواند هنگام سکس با چت تمیز کردن او انگشت خود را به دست بیاورد. به زودی، دیاموند، گرسنه یک خروس، گوشت مردش را بیرون می آورد و در گلویش فرو می برد. مارکوس از مادربزرگش آلبوم عکس های خانوادگی را می خواهد و هنگامی که او رفت، او آنچه را که به شدت می خواهد به دایموند می دهد.